سایه روشن | ||
با تعجب به پیام دفتردار خیره می شوم به مانیتور ……… ‘- سلام علیکم خسته نباشید. چرا تلفن ها را جواب نمی دهید ؟ ‘
تیرکش می روم سمت گوشی و شارژ و همه چیزش را زیر و رو می کنم . با قاطعیت می گویم : امروز تلفن نداشتم … ‘- ولی ما هر چه تماس می گیریم می گوید تماس ها محدود است. ‘ با خط دیگرم چک می کنم. خانم ایرانسلی چیزهایی می گوید که تابحال نشنیده ام. از دفتردار معذرت خواهی می کنم و وعده می دهم الساعه درستش می کنم … گوشی عوض می کنم، تنظیمات تغییر می دهم ، جا عوض می کنم ، فایده ندارد که ندارد ! همسری از سر کار برگشته. غرولند هایم تمام نشده ، لباس در آورده و نیاورده ، می نشیند سر گوشی تا مهندسی کند . با اپراتور ایرانسل صحبت می کند و معلوم می شود به درخواست خود صاحب خط ، این خط مسدود شده است !!! پیامک می دهم به داداش کوچیکه: تو جدیداً سیم کارت مسدود کردی؟ داداش کوچیکه : آره دیروز چندتا سند داشتم سیم کارتاشو پیدا نمی کردم گفتم بسوزونند…
داداش : :-” من : :-L محمد: ~x( ایرانسل : [-X اداره کل مخابرات : :l
[ پنج شنبه 91/6/30 ] [ 4:11 صبح ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |