سایه روشن | ||
- هرچه من از جانوران و حشرات موذی بدم می آید بدتر سرم می آید! تصویر س و س کی که زیر موکت دم آشپزخانه آسفالت شده بود عذابم می دهد . مخصوصا و صدهزار مخصوصا وقتی که یادم می آید همین دو سه روزه اخیر در همان نقطه و حوالی اش گردو می شکستم !!! :l حالا اینکه چطور آسفالت شده !! (شکلک چندش و غم و غصه و اینها) تصویر مارمولکی که شاید الان تازه به مرحله سرگیجه رسیده باشد … آن هم درون جارو برقی ! تصویر س و س کی که ناتوان از کشتنش با کوله ای از سم بر دوش راهی شده و من در غم اینکه نمی دانم مقصدش کجاست !
– تابستان در اینجا تقریبا شروع شده و من بساط پنکه و غرزدن از گرما را شروع کرده ام . هوا بس ناجوانمردانه گرم است !
– امیر خاله زنگ زده که چرا نینی هنوز تو شیکمته ! و من: چون هنوز اسم براش انتخاب نکردیم خاله ! – در فکر روزهای آینده هستم … وقتی بروم بیمارستان کی جواب تلفنها و ایمیل های کاری ام را بدهد … از الان اعلام کنم مدتی کمرنگم یا باز هم صبر کنم ! اصلا دلم زاینده رود می خواهد … صدای آب باشد و من باشم و پسرم باشد و پدرش! [ شنبه 92/1/24 ] [ 9:16 صبح ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |