سایه روشن | ||
تنها جمله اولش رو 3 – 4 بار تو دلم تکرار کردم …. تقدیم به همسرم ، همسفرم ، همنفسم ؛ تقدیم به همسرم ، همسفرم ، همنفسم ؛ تقدیم به همسرم ، همسفرم ، همنفسم ؛ ……… فکرشو نمیکردم محمدم بتونه اینقدر قشنگ احساسش رو نسبت به من رو کاغذ بیاره !!!! شعر « من به یادت هستم » که هیچ وقت از یادم نمیره !!! « من به یادت هستم » هر کجا باشم و هر جا بروم … زیر این سقف کبود روی این دشت وسیع برسر کوه امید ! ته اعماق کویر ! من به یادت هستم … زیر باران نگاه خورشید ! وقت دیدارِتمامِ قمری نیمه قمر لحظ? حظِّ گل و آب روان ، بیداری بستن چشم و تجسم زسر ناچاری موقع پرزدنِ سوی خدا شِکوه و شُکر و نماز ، راز و نیاز من به یادت هستم … تحت هر ضابطه ای خارج از قاعده ها … لا به لای هم? ثانیه ها ! جای جای هم? فاصله ها ! در میان هم? خاطره ها من به یادت هستم … من به یادت هستم امّا نه به تک !!! با صدای ضربان قلبم ! گوش کن ؛ آهسته ندایی می آید و تو را می خواند … زیر لب می گوید : آه از درد فراق ، رمقی در جان نیست یا رب آن یار سفر کرده کجاست ؟ یا رب آن ناز شِکر ساز به لب خنده کجاست ؟ هر کجا هست خدایا بسلامت دارش حانی من که عسل ریز بود گفتارش الفاظ در این لحظه به پایان آمد .. ! ولی از لطف فزون اَزلی از سر سوزش قلب و مدد مولا علی نفسی حاصل شد ، تا دگر بار بگویم که بیادت هستم ، من به یادت هستم … من به یادت هستم … «دوستت دارم همان اندازه که یادت هستم» محمّد رضا تیرماه 1388 حانی هم دوسِت داره عزززیزم !!!! [ دوشنبه 88/4/8 ] [ 9:28 صبح ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |