سایه روشن | ||
دیشب سعادتی نصیب حالمون شد یه سر رفتیم زیارت حضرت معصومه . دوربین آفتاب مهتاب ندیدمونو هم برداشتیم که با عکس از حرم و گنبد افتتاحش کنیم . هربار که میریم حرم به موارد جالبی از آدمهایی که اومدند زیارت برمی خورم . دوست دارم بعد از زیارت مردمو ببینم .حرفاشون ، روابطشون ، صحبت کردناشون . خیلی هم کنجکاوم بدونم اینهایی که دارن زیر لب زمزمه میکنن چی میگن ! :) نه اینکه فوضول باشما ! برام جالبه . دوست دارم ببینم مردم از خدا چه چیزهایی میخوان . زبون حرف زدنشون چطوریه و … مثلا یه بار یه خانمه داشت به بچش یاد می داد که اینطوری دستاتو بگیر بالا بگو خدایا بابام …. بقیشو در گوشش گفت.( گمونم فهمید من گوش واسادم . هیییی) دیشب یه خانمه داشت پرس و جو کنان دنبال یه دونه شکلات میگشت . میخواست تبرک کنه ببره برا بچش . طفلی … از سادگی کارش خوشم اومد. خدا حاجت همشون رو بده . [ شنبه 90/11/15 ] [ 12:1 عصر ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |