سایه روشن | ||
یک سال دیگر از تحویل سال دو نفرگی مون گذشت … در مورد سال 90 بگم که از سال های قبل ترش بسیار بسیار بهتر بود و ما بسی عاقل تر، بزرگ تر، فهمیده تر، با تجربه تر و خیلی چیزهای دیگرتر شدیم. اتفاقات خوبی هم در این سال افتاد . و البته اتفاقات خوب دیگری هم می توانست بیفتد ولی خوب یحتمل به صلاح ما نبوده است و جایگزین آن شد اتفاقات بد ! و اما سال 91 ، طبق پیش بینی های من و محمدخان احتمالا از آن سال های فراموش نشدنی خواهد بود … اگر خدا بخواهد یک عالمه چیز های خوب داریم برای این سال جدید و ان شالله این 90 رو با تمام خوبی و بدیش تحویل می دهیم برود و 91 را به خوبی و خوشی تحویل خواهیم گرفت . امید است بسی خاطره های خوب ، اتفاقات زیبا و تجربه های جدید در این سال جدید دست گیرمان شود ! دوست داشتم 91 پربرکتمان را سر سفره هفت سین خودمان ، دونفری کنج همین خانه زندگانی ، تحویل بگیریم ولی خوب این شوهر ما نمی فهمد بعضی حرفها را … مرد هم مردان قدیم ؛ زنی داشتند و اسباب و وسایلی و دلشان خوش بود شب عیدی خنده بر لب زن و زندگانی ببینند . این نیز بگذرد … سلامتی جسم ، شادمانی و برکت مال را برای خودمان و همه دوستان آرزو می کنیم . عید بر شما پیشاپیش مبارک ! [ سه شنبه 90/12/23 ] [ 11:36 صبح ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
[ سه شنبه 90/12/16 ] [ 2:30 عصر ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
وقتی می خواهیم به یه مهمونی بزرگ بریم سعی می کنیم طوری خودمونو آماده کنیم که به چشم میزبان بیاییم و نهایت احترام رو همه جوره به جا بیاریم . اگه میزبان آدم خیلی بزرگی باشه که دیگه بیشتر … ولی ته دلت اینجور موقع ها یه نگرانی هم وجود داره . اینکه اگه نتونی اونجور که میخواستی خوب باشی … اینکه موقع میزبان شدن تو برسه و شرمنده بشی از جبران اون همه خوبی … …. دیروز با محمدخان رفتیم رخت و لباس های مهمونی خریدیم . یه مهمونی بزرگ در راهه … [ جمعه 90/12/12 ] [ 3:3 عصر ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
زرنگ بودنش اثبات شده است. دوستمان را می گویم . رئیس نگاهی به عکس تو انداخت و نگاهی به چشمان زیر چادر قایم شده ی من ! . . . ________________ بعدنوشت : [ پنج شنبه 90/12/4 ] [ 12:2 عصر ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |