سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایه روشن
 

چه خونه سوت و کوره وقتی نیستی !

ساعت از یک گذشت . تا تو بیای 1 ساعت دیگه مونده .

هر روز از ساعت 2 چشمامو می دوزم به آیفون .

به محض اینکه گوشه ی صورتت پیدا بشه دکمشو میزنم بیای تو .

وقتی میای توی خونه انگار دنیا رو بهم میدن ! می خوام بدونی عزیزترینی !


[ سه شنبه 89/7/20 ] [ 10:14 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

یواش یواش داشت ترس برم میداشت که نکنه تولد من یادت رفته !!! ولی دیدم نه . محمد من حواسش خوب جمعه !

امسال قشنگترین کادوی تولدم حس خوبی بود که با تو زیر یه سقف داشتم و احساس خوشبختی ای که آرزومه سالیان سال با من بمونه .

دوسِت دارم . همه ی زندگی من !


[ یکشنبه 89/7/18 ] [ 10:14 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

شکایتتو بردم پیش خدا !

نگرانت شدم …

مواظب خودت باش!


[ جمعه 89/7/16 ] [ 10:13 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

دل غافل! اینک
تویی و یک بغل اندیشه که نشخوار کنی
در تماشاگه پاییز که می‌ریزد برگ …


[ پنج شنبه 89/7/15 ] [ 10:12 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

قلم رو برداشتم ، نوشتم و خط خطی کردم . نوشتم و باز خط خطی کردم . نوشتم و بازم خط خطی کردم !

اینقدر همه چی تو ذهنم قاطی بود و از عصبانیت پر ! که کلافه شدم از اینکه نمی تونم شروعی بنویسم .

گفتم از اینجا شروع کن که قلم رو برداشتی ! بنویس که نوشتی و نشد ! نوشتی و شد خط خطی !

دیشب مثل خیلی شبای دیگه گیر سه پیچ دادم به تو ! اولش قهقه ی خنده هامون و آخرش هق هق گریه ی من !

از سر شب می دونستم باز یه بغضی گیر کرده تو گلوم .

دیشب خودتو تو تاریکی اتاق از من قایم کرده بودی ! تا 10 شمردم …

چشمامو باز کردم ! نشد ! پیدات نکردم ! بازم تا 10 شمردم …

نشد !

یادم باشه دفعه بعد تو چشم بذاری و من قایم بشم ! اونوقت می بینی چه زود پیدام می کنی ! قایم باشک بزرگترا با بچه ها فرق داره !

پانوشت :

من باید برم سر کار


[ چهارشنبه 89/7/7 ] [ 10:12 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

گوشی رو برداشتم . این شاید 20 یا 30 امین باری بود که می گفتم :

«سلام ، ببخشید در مورد آگهی دعوت به همکاریتون تماس می گیرم . می خواستم ببینم شرایطتتون چیه ؟ »

دیدم یکی از پشت گوشی می گه : میمنت تویی ؟!

اِوا خاک به سر فهیمه داییم !!!!

- آره سلام ، تو اونجا کار می کنی ؟ دایی چطوره ؟ می بینی ؟ خسته شدم دیگه ! هیچ جا پیدا نمیشه.

- آره ، من همین آموزشگاه کار می کنم . حالا می خوای واقعاً بیای اینجا ؟

- بپرس حقوقش چقدره ؟

- میگه 100 تومن .

- نه بابا 100 تومن چیه ؟!

پانوشت :

به قول محمد من رو هنوز کشف نکردند !

 

 


[ چهارشنبه 89/7/7 ] [ 10:11 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

امین

طه

سپهر

سهند

باران

ریحانه

طهورا

دیشب سر این اسما دعوا می کردیم . اگه بچمون پسر بود اسمش چی باشه ؟اگه دختر بود چی ؟ واقعن چه سخته به تفاهم رسیدن تو این موارد ! اصلن حق بیشتر با مادره که اسم بچشو انتخاب کنه ! مادر روزی 100 بار بچشو صدا می زنه پدر شاید اگه سرش خلوت باشه روزی 2 بار !

 

پانوشت : حالا تا 2 – 3 سال دیگه خیلی مونده . زوده هر شب سر این اسما دعوامون بشه !

 


[ یکشنبه 89/7/4 ] [ 10:11 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 29748