سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایه روشن
 

روزت حتما روز خوبی خواهد بود …

وقتی آزمونی داشته باشی…

تاکسی را سوار شوی …

بسم الله را به نیت آیه الکرسی آرام بگویی تا استرس ها رفع شود …

راننده رادیو را روشن کند …

ادامه آیه الکرسی ات از رادیو پخش شود …

بِرِسی محل آزمون … حضور اتفاقی مادرت آرام بخش قبل از آزمون شود …

بعد از آزمون ببینی دری باز است و صدایی از سخنرانی …

محسن قرائتی …

بنشینی پای حرف هایش و تمام خستگی هایت دور شوند …

دعوت شوی به نماز جماعتش …

آن هم پس از مدت ها نماز فرادا خواندن …

جماعت یک طرف و مادر شانه به شانه ایستاده ات هم یک طرف … عجب روز خوبی!


[ شنبه 91/7/29 ] [ 7:56 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

- چرا روروئک را هم سبز برنداشتید ؟

: سبز نداشت این هم قشنگه.

– می خواهید من یه آکش رو براتون بیارم قیمتشم مناسب.

: نه ممنون همین خوبه.

راننده تاکسی هم می دانست روروئک، کیف و کریر(باید) همرنگ باشند.

نمی دانم چرا می گویند آبی رنگ پسرانه و صورتی دخترانه است؟ سبز-نارنجی-یاسی پسر و دختر ندارند… اولین بار چه کسی این رنگ ها را به پسر و دختر بودن نسبت داده است؟ مثلا مگر اتاق دختر نمی تواند آبی باشد؟ چرا اگر پسری اتاقش قرمز شد می گویند واای اینکه دخترانس…

شاید بحث روان شناسی و اینها در میان باشد ولی باز هم در ذهن من نمی گنجد که نتوانم اتاق دخترم را آبی یا اتاق پسرم را قرمز کنم !

حالا این هم قبول! اتاق دخترمان می شود قرمز-صورتی و اتاق پسرمان آبی ! این یعنی باید تمام وسایلش از ریز تا درشت را همان صورتی و آبی انتخاب کنم ؟ خوب مگر پسر و دختر ما قرار است فقط یک رنگ را بیاموزند… ؟

اگر روروئک فرزند من نارنجیست چرا کریر هم باید نارنجی باشد ؟ مگر هیچوقت من کریر و روروئک را با هم از منزل بیرون می برم که به اصلاح بگویند این ها چه سِت است!

.

.

.

دیروز به دلایلی در اوایل ماه چهارم بدون رسیدن وقت تعیین جنسیت اقدام به خرید سیسمونی آن هم نه جزئی! جزئی و کلی نمودیم … تقریباً همه چیزش آماده است…

و من به دوستم پیامک می دهم : تکمیل شد . آن هم نه یک رنگ ! رنگین کمان 7رنگ  :)

تخت و کمد کرم فیروزه ای – روتختی قهوه ای کرم – روروئک طوسی نارنجی- کریر سبزو طوسی – استیکر حاشیه ای آبی- ساعت قرمز- حوله آبی – برس و شونه زرد- ناخن گیر سفید- سطل سورمه ای – کفش سفید و قرمز- کلاه زرشکی و ….

مبارکت باشد نبات مامان و بابا …ان شاالله خودت یکرنگ باشی و دنیایت رنگارنگ :)

 


[ چهارشنبه 91/7/26 ] [ 9:29 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

زن همسایه : حالتون خوبه؟ بهتر شدید؟ من دارم میرم بیرون. شما چیزی میخواهی برات بخرم ؟

 

 


[ شنبه 91/7/22 ] [ 8:48 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

پشت میزم می نشینم و سررسید پیگیری کارهای روزانه ام را باز می کنم. سه شنبه را رد کرده وبرگه ای می زنم. بالای صفحه ی چهارشنبه 19 مهرماه ، با خودکار آبی و خیلی بزرگ نوشته ام : «پایان ماه سوم»

لبخند رضایت بخشی که یک شادی محض به همراهش هست می زنم… انگار که به یک پیروزی عظیم دست یافته باشم…

.

.

.

به کارهای امروزم اضافه می کنم: جستجوی اعمال ماه چهارم …

 

 


[ چهارشنبه 91/7/19 ] [ 7:19 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

یکـــــــــ   دو   ســـــــهـــــ

تولدت مبارکــــــــــــــــــــ

.

.

.

دیشب شمع های 27 سالگی ام را فوت می کردم. چقدر زود میگذرد این روزها و این سالها …

و چقدر گذشت روزها مهربانی هایت را بیشتر برایم رو می کند …

چقدر شیرین می شوی وقتی می پرسی: «یکماه دیگه برا تولدت چی دوست داری بخرم؟»

واقعا برایم اهمیتی ندارد کادوی تولد سرویس طلا باشد یا یک سرکلیدی کوچک با نوشته ی دوستتــ دارم !  همینکه یاد تو پیش من و روزهای مهممان هست شیرینت می کند .

 

و امسال در آستانه ورود به 28 سالگی ، سه ماه از« وجود عشق مشترکمان میان ما» می گذرد.

سلامتی +نقل و نباتمان ، تو و خانواده هامون دعای امشب من است برای هدیه ای که هرسال از خدا می طلبم …

 

تولدم مبارک …

 

بعدنوشت:

ابتکار شمع ها از آقای همسر است … وقتی مغازه دار “2” برای فروش ندارد !


[ سه شنبه 91/7/18 ] [ 6:27 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 27
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 29768