سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سایه روشن
 

اینجا خانه من است :

شنبه

ساعت: 4 صبح

مادربزرگ: کنج خانه نماز شب می خواند

مادر: کنار من خوابیده و حضورش گرم گرم است

برادر و اهل و عیال: خوش خوابیده اند

عشقم: خسته خوابیده … سنگ تمام گذاشته و افتخار خانه ام است …

پسرکم: مثل خودم بیدار است … سرزنده و پرتکاپو :)

 

_____

مادر که هست … غریبه شهر نیستم …

نه فقط صاحب خانه ام ! صاحب تمام شهر می شوم…


[ شنبه 91/11/21 ] [ 10:5 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

سررسیدم دارد به صفحه آخر نزدیک می شود …

دویست و ده روز از یکی بودنمان گذشت … و این یعنی پایان ماه هفتم … و این یعنی فقط 2 ماه دیگر وقت دارم برای لذت بردن از این روزها …

هفتمین ماه را با سجده شکری تمامش می کنم … شکر از تمام لحظات خوب و نابش … از سلامتی و شادابی تمام روزهایش …

می دانم روزهایی خواهد رسید که دلم برای این ساعات شدید تنگ می شود … باید قدر بدانم …

خاطرات خوب و بد ساختن ها دست خودم است … سعی کنم با ضبط زیبایی هایش ، بعد از 2 تا شدنمان به قشنگی یاد کنم تمام این روزها را  …

 

+ اغتنموا الفرص فانها تمرّ مرّ السحاب

 

 

 


[ شنبه 91/11/21 ] [ 9:48 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

امیر حسین از پشت تلفن: مامان به خاله بگو دیروز منو چقدر کلافه کردی …

مامانش: خاله ، امیرحسین میگه من دیروز مامانمو کلافه کردم …

من: غصه، حرص، اخم … (اولین باری بود که از شیرین زبونی های جیگر خاله خندم نگرفت ! غم رو تو صدای هردوشون خیلی واضح شنیدم …. )

علت همه اعصاب خوردی های دیروز و دیشب من بودید …

___

دلم  تنگ شده است عکس ها را مرور می کنم …

amir-sajad…..

 


[ چهارشنبه 91/11/18 ] [ 5:10 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

طبق عادت همیشگی وارد که می شوم می روم سمت نزدیک ترین جایگاه  مهر و تسبیح. از بین تسبیح ها یک عدد خوشگل و تمیزترش و از میان مهرها  دو تا بزرگتر و باز هم تمیزتر … برمی دارم و می روم صف اول در اولین جای ممکن می نشینم … (صف اول رفت و آمدش کمتر از بقیه صف هاست و زودتر و مرتب تر از همه تکمیل می شود )

نمازم تمام شده است . تسبیح را می گذارم روبروی مهر و منتظر برای اذان… مثل بقیه … مدتی بعد خانم بغل دستی ام با حرکتی تعجب انگیز دستش را به سمت تسبیحم می برد ، تسبیح را بر می دارد و می اندازد در جانماز خودش!

می مانم چه عکس العملی انجام دهم … از رنگش خوشش آمده ؟ فهمیده تسبیح مسجد است می خواهد شریک باشد ؟ خوب این همه تسبیح ! حداقل یک معذرت خواهی! حداقل یک اجازه … بعد از کمی کلنجار با مخ و مخچه… بی خیال می شوم و منتظر…

حالا هردو نماز را هم خوانده ایم و داریم جمع می کنیم برای رفتن. خانم بغل دستی رو می کند به من (با کمی منّ و منّ) : ببخشید خانم تسبیح شما عین تسبیح من بوده… الان تسبیح خودم را لابلای چادر پیدا کردم …

تازه فهمیدم لحظه ای که من او را محکوم به بی ادبی و جسارت می کردم او هم مرا محکوم به نوعی دیگر از جسارت کرده است …

نتیجه اخلاقی : قبل از قضاوت درمورد رفتارهای دیگران یک درصد هم به بروز اشتباهی در این میان شک کنیم پیش از آنکه طرف مقابل را در ذهن خودمان محکوم نمائیم …


[ دوشنبه 91/11/16 ] [ 9:20 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

مدتی ست قرآن را برگه برگه پیش می روم و کلمات معنادار و زیبایش را یادداشت می کنم…

بالاخره یکی از این اسامی شاید اسم پسر من شود…

پروژه انتخاب اسم هم پروژه ای ست برای خودش … حداقل برای ما که انگار سلیقه هایمان نمی خواهد توی یک جوب برود…

یافته هایم از قرآن را ذیل این پست می نویسم . دوستان می توانند هم استفاده کنند هم نظرات خودشون و سلیقه هاشون رو با ما به اشتراک بذارند.

اگر اسمی هست که به نظرتون از قلم افتاده در بخش نظرات بگید تا به اسامی اضافه کنیم.

پـــ.ن اول : شخصا عقیده دارم معنای کلمه و مفهومش هست که باید پدر و مادر در انتخاب اسم دقت لازم رو داشته باشند . که اون اسم معنای بدی نداشته باشه. مثلا کلمه سما(آسمان) برای دختر اسم قرآنی محسوب میشه ولی سپهر(آسمان) برای پسر نه ! «سما» را اسمی مذهبی می دانند ولی سپهر را نه !  اینطور استدلال های ذهنی برای جدا کردن اسامی قرآنی و مذهبی از اسامی دیگر برای من یکی جا نیفتاده . کسی نظری هم پیرامون استفاده از معانی کلماتی که در قرآن آمده ، داشت میتونه در بخش نظرات عنوان کنه…. نمونه های دیگش : ستایش و ثنا- روشنا و سنا و…  (دوست دارم کسی تفاوت این اسامی رو برام روشن کنه-استقبال می کنم)

پـــ.ن دوم : مراکزی هستند که از روی رموز اعداد ابجد و هوز و براساس ماه تولد فرزند ، بهترین اسم را از میان اسامی پیشنهاد شده تعیین می کنند … به رموز اعداد مخفی در حروف اعتقاد دارم ولی به این مراکز که هدفشان زدن پول به جیب است نه … حداقل اطمینان ندارم …

پـــ.ن سوم: هیچ اسمی به پای اسامی خاص امامان و بزرگان نمی رسد. علی-محمد-حسین-مهدی و … ولی چون در هردو فامیل موجود است … بعضا «هم اسم و فامیل» هم از آب درمیان .. باعث شد برویم سمت اسامی قرآنی …

به ترتیب حروف الفبا :

احسان

الیاس

امین

ایمان

اشراق

ابراهیم

اسماعیل

اسحق

برهان

بشری

بشیر

بیّن

بهجت

توحید

تراب

ثمین

جاوید

جاهد

جمال

جلال

جمیل

حنان

حافظ

حامد

داوود

رحمان

راشد

زاهد

حسان

حنیف

حجت

سبحان

سرمد

ساجد

سعید

سینا

سلیمان

شاهد

شهاب

شکور

صیام

صارم

صابر

صالح

صادق

صیّب

ضیاء

طاها

طالب

ظهیر

عارف

عاصف

عطا

عماد

عزیز

عادل

فواد

مشکات

میثاق

ماهد

محمود

معین

مبین

محمد

مجید

محسن

مرصاد

محراب

میکائیل

مسلم

معراج

متین

مصباح

مسیح

میعاد

نعیم

ناعم

وحید

وثوق

هادی

یوسف

یونس

یحیی

یسری

یعقوب

یاسین


[ پنج شنبه 91/11/12 ] [ 9:30 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

گاهی بدجور هوس می کنم هردو موبایل را خاموش کنم . یا هردو سیم کارت را با گوشتکوب آشپزخانه ای ام بکوبم و بکوبم و بکوبم …

گاهی بدجور هوس می کنم مودم 4چشمکی مان را بیندازم توی قابلمه آب جوش و به قل قل کردنش نگاه کنم…

گاهی بدجور هوس می کنم ماوس و کیبورد ظاهرا دوست داشتنی ام را بیندازم داخل ماشین لباسشویی و چرخ زدنش را میان کف های سفید نگاه کنم…

گاهی بدجور هوس می کنم دوشاخه تلفن را بچپانم در پریز برق و بعد نیشخندی بزنم به لال شدن بوق های آزار دهنده اش …

گاهی بدجور هوس می کنم دل بکنم از همه آدم های فرصت طلب اطرافم ….

 

پــــ.نـــــــ اول :

پیامک های وارده :

صبحت بخیرحانی جون (ساعت 7 صبح)!، میگی چطوری سیدی رایت میکنن؟از سیدی به کامپیوترچی؟چطوری آهنگ کپی کنم؟   (دقت بفرمائید:پیامک وارده است!)

من دختر خانم فلانی ام . اینترنت اکسپلوررم هیچ سایتی رو باز نمیکنه./من:برو منوی فایل گزینه یکی به آخر تیکش رو بردار/دختر فلانی: گفتید کجا؟کدوم گزینه؟

حانی برام یه وبلاگ می سازی؟ مربیمون گفته باید وبلاگ داشته باشیم!

حانی؟خونه ای؟ چرا گوشی رو برنمیداری؟

حانی سوالمو پرسیدی؟

حانی طرحامو زدی؟

حانی کجایی؟ کی میای؟

حانی بیا کار واجب دارم!

حانی ایمیلمو چک می کنی ببینی برا استادم فایل ارسال شد یا نه ؟

حانی یه سر می زنی سایت دانشگامون ببین باز میشه؟

 

پــــ.نـــــــ دوم :

ایمیل های وارده:

خانم….  گزارشات … ارسال شود.

خانم…. پس چی شد ؟

خانم…. (نه ببخشید این یکی نه خانم و نه سلام علیکی داشت) : سریعتر جواب سوالم رو بدید.چرا تصاویرم آپلود نمیشه؟   (رسیده از کاربر جزء!!!)

خانم…. جواب تلفن نمیدید؟

خانم…. می خواهیم کار رو توسعه بدیم پیشنهادات رو ردیف کنید!

 

پــــ.نـــــــ سوم:

تلفن های واصله:

خوبی؟نینیت خوبه؟ زنگ زدم برام ساخت کانکشنو بگی.

خوبی؟کوچولوت خوبه؟زنگ زدم برام بگی چطوری تو وبلاگی که ساختی مطلب بذارم!

خوبی؟ پسرت خوبه؟ میتونی بگی چطوری فایل پاورپوینت بزنم عکساش باز بشه بعدا؟

خوبی؟تودلیت خوبه؟ میخواستم بپرسم چیکار کنم هرچی پسورد یاهومو میزنم میگه اشتباس!

خوبی؟ یه عکس دارم 3*4 چطوری ارسال کنم برا دوستم تو جنوب!   من: اداره پست یا کبوتر نامه بر

 

پــــ.نـــــــ آخر:

– موارد فوق به کسی برنخورد مشکل از جانب خودم است نه عزیزانم …

– سعی می کنم یاد بگیرم برخی کلمات را : نمی دانم- وقتش را ندارم- نه متاسفم- باشه بعدا- نمی توانم- بلدنیستم و …

– کسی پیشنهادی داشت بنویسه


[ سه شنبه 91/11/3 ] [ 9:35 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]

*  من : سر دلم درد میکنه    محمد: از سر زبونته

* قدیم تر(خیلی قدیم هم نه همین 7-8 ماه پیش) می رفتیم بازار کلی روحیه می گرفتیم .خرید و ذوق و شوق و این حرفا. الان یا از گرونی اجناس نمیشه سمتش رفت یا بعد از خرید ، غصه ی پولی که رفته و نمی صرفیده را باید خورد…

* تلنگرهای درون از جانب پسرکم چنان قوی و اساسی شده که گاهی یک متری به هوا می پرم .از تجسم کردن های خودم گاهی خنده ام می گیرد . مثلا:

فکر می کنم الان بند ناف را گرفته و از شکمم بالا می آید . شاید دنده هایم را پله کانی می بیند و می خواهد سر از حلق ما در بیاورد.

گاهی خیال می کنم مثل بچه هایی که کله معلق می زنند دارد از الان تمرین می کند که وقتی آمد کم نیاورد !

گاهی هم خیال می کنم دستش را مشت کرده تق تق در می زند و چیزی می خواهد ! آب! شیرینی! ترشی! راه رفتن ! یا شاید می خواهد که دراز بکشم ! کلی با خودم درگیر می شوم …

و گاهی هم که عین بچه آدم ساکت و آرام است تکان تکانش می دهم که بلند شود و تنبل بازی در نیاورد… چه کنم دل است ! تنگ می شود!

IMG_1265

 

* چندروزیست بدجور دلم می خواهد قید کار کردن را بزنم. حداقل کار برای این قوم قدر نشناس…

* دلم اصفهان می خواهد . نه فقط خیابان ها و مغازه ها و زاینده رود و میدان امامش … دلم خود خود خود اصفهان را می خواهد ! با خانه ای در یک کنجش که دل بکنیم از این شهر و برویم در کنج دیار خودمان …


[ دوشنبه 91/11/2 ] [ 6:32 صبح ] [ حا.عین ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 29784