سایه روشن | ||
- آرام می گذارمش روی تخت و بی سر و صدا دور می شوم (جیم می شوم) . برمی گردم نگاهش کنم می بینم نشسته است و برّ و بر نگاهم می کند! نگاهی با آن لبخندهای همیشگی که آدم می خواهد درسته قورتش دهد!
- از صدای جیغ خودش خیلی خوشش می آید. جیغ می کشد و می خندد… من می گویم جیغ شما بخوانید جیییییغ و در گوشتان را هم بگیرید . تازه بلبلی اش را هم خوب می زند. همینقدر بگویم که گربه ی لمسی بالای کمد از صدای جیغ سبحان آقا میو میو اش می گیرد!!! - شروع یک صبح دل انگیز مادرپسری: - خواب های قندعسل آنقدر سبک تشریف دارند که با قورت دادن آب دهانم، خاموش و روشن شدن پکیج در تراس!!، بازو بسته کردن درهای خانه همسایه، صدای قدم های همسایه ها در ساختمان! دکمه های این کیبوردی که دارم تک تک حروف را آرام مینوازم … بیدار می شود و ….. بیدار شد!!! (وبلاگ های همه ی دوستان رو میخونم و خیلی هم مشتاقم نظرم رو ثبت کنم اما اجازه ام این روزها دست پسرک افتاده . ببخشید :) [ پنج شنبه 92/10/26 ] [ 7:13 صبح ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |