سایه روشن | ||
طبق معمول قبل از آنکه دست به کار بشوم سری به گوگل جان می زنم. با کمی شک و تردید می نویسم : “فلافل” به همان گزینه اول اعتماد می کنم: طرز تهیه فلافل خوزستانی (بزن حالشو ببر) از آنجایی که به حافظه کوتاه مدتم زیاد اکتفا نمی کنم تکه کاغذی از زیر کیبوردم بیرون می کشم (زیر کیبورد من همیشه حاجت رواست) مواد لازم را یادداشت می کنم. به علاوه طرز تهیه به طور خلاصه در یک خط! – محمد! به نظرت 250 گرم نخود یعنی چقدر نخود؟ – نمیدونم تو آشپزی!! چشمم را چندبار جلوی نخودها ریز و درشت می کنم از ترکیب سیب زمینی و سیر و پیاز بعد از له شدنشان خوشم آمده . همه را روی هم ریخته و ادویه لازم را به آن می پاشانم. روغن که خوب داغ شده است را چندین بار در ماهی تابه چرخش می دهم. می دانم هیچ دلیل علمی ای ندارد ولی از این کار خوشم می آید. قالب فلافل را از داخل کشو بیرون می آورم. نگاه غریبی بین هردویمان رد و بدل می شود! به خاطر حفظ آبرو نمی گویم چه بلاها که سر قالب و مواد نیاوردم ! تندتند می خوانم . بعد از آگاه شدن از تئوری این تکه فلز ، نگاه مهربانی به آن می اندازم و دست به کار می شوم… لحظاتی بعد : . . . من ملتمسانه با قیافه ای شبیه به ………… شبیه به خودم هربار که گندی زده باشم : محمد! بیا … محمد همراه با پوزخندهای تمسخرآمیزش: چی کار کردی ؟ به پیشنهاد محمد کل مواد را می ریزیم داخل ماهی تابه و درش را می گذاریم تا جا بیفتد ! محمد مشغول درس می شود فلافل ما آمادس.
بعدنوشت 1: از درج تصاویر این پست به دلایل آبرو و حیثیت و این حرفها خودداری شد … بعدنوشت 2: نه که فکر کنید تمام آشپزی های ما اینطور است ها ! قرمه سبزی می پزیم بیا و ببین [ یکشنبه 91/3/28 ] [ 8:10 صبح ] [ حا.عین ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |